بازگشت به خانه
داستان داستان کودکانه درباره خجالت در سلام کردن: ماجرای آرش و یادگیری اعتماد به نفس

داستان کودکانه درباره خجالت در سلام کردن: ماجرای آرش و یادگیری اعتماد به نفس

داستان کودکانه "آرش و یادگیری اعتماد به نفس در سلام کردن" ماجرای پسری خجالتی را روایت می کند که با کمک دوست جدیدش، امیر، یاد می گیرد سلام کردن می تواند راهی برای شروع دوستی های زیبا باشد. این داستان به کودکان کمک می کند تا خجالت را کنار بگذارند و با اعتماد به نفس بیشتری با دیگران ارتباط برقرار کنند.


روزی روزگاری، پسری به نام آرش در شهر کوچکی زندگی می کرد. او بچه ای مهربان و دوست داشتنی بود، اما یک مشکل کوچک داشت؛ او از سلام کردن به دیگران خجالت می کشید. وقتی به مدرسه می رفت یا به پارک می رفت و کسی به او سلام می کرد، سرش را پایین می انداخت و به جای جواب دادن، تند تند رد می شد.

یک روز صبح که آرش داشت به مدرسه می رفت، پسرکی به نام امیر به او نزدیک شد و با صدای بلند و شاد گفت: «سلام آرش!»

آرش اول خجالت کشید، اما امیر آن قدر دوستانه و مهربان بود که آرش احساس کرد شاید بتواند سلامی بکند. او آهسته گفت: «س...سلام.»

امیر لبخند زد و گفت: «عالیه! سلام گفتن کار سختی نیست. همه ما از همون بچگی یاد می گیریم که با سلام گفتن می توانیم دوستی ها رو شروع کنیم.»

آرش کمی فکر کرد و پرسید: «ولی اگر کسی جواب سلامم رو نده، چی؟»

امیر گفت: «هیچ اشکالی نداره! مهم اینه که ما سلام کنیم و ادبمون رو نشون بدیم. حتی اگر کسی جواب نده، تو با این کار نشون می دی که مهربون و دوست داشتنی هستی.»

در آن لحظه، آرش احساس کرد که سلام کردن خیلی هم سخت نیست و تصمیم گرفت آن را بیشتر امتحان کند. روز بعد، وقتی به مدرسه رسید، به دوستانش سلام گفت. وقتی آن ها با خوشحالی جوابش را دادند، آرش خیلی خوشحال شد و احساس کرد که به یک ماجراجویی جدید وارد شده است.

از آن به بعد، آرش هر روز با اعتماد به نفس بیشتری به دیگران سلام می کرد. او یاد گرفت که سلام کردن نه تنها نشان دهنده ادب است، بلکه پلی است برای آغاز دوستی ها و لبخندها.