بازگشت به خانه
داستان داستان جوجه عقابی که بر ترس از پرواز غلبه کرد | قصه آموزنده کودکان

داستان جوجه عقابی که بر ترس از پرواز غلبه کرد | قصه آموزنده کودکان

داستان زیبای جوجه عقابی که از پرواز می ترسد و با کمک پدر و مادرش بر ترس خود غلبه می کند. این قصه کودکانه آموزنده، شجاعت، اعتمادبه نفس و تلاش را به کودکان می آموزد. مناسب برای قصه قبل از خواب و داستان های انگیزشی کودکانه.


در دل کوه های بلند و سر به فلک کشیده، لانه ای کوچک در بالاترین صخره جای داشت. این لانه خانه ی یک خانواده ی عقاب بود: پدر، مادر و جوجه ی کوچک شان، سپهر.

سپهر از زمانی که چشمانش را باز کرده بود، همیشه در لانه مانده بود و هر روز نظاره گر پرواز پدر و مادرش در آسمان بود. آن ها با بال های بزرگ شان در هوا می چرخیدند و با غرور بر فراز دره ها پرواز می کردند. اما سپهر از پرواز می ترسید. هر وقت به لبه ی لانه می رفت و به پایین نگاه می کرد، دلش فرو می ریخت.

یک روز، پدرش با مهربانی گفت: "سپهر جان، وقت آن رسیده که پرواز را یاد بگیری. تو یک عقاب هستی و عقاب ها برای پرواز آفریده شده اند."

سپهر سرش را پایین انداخت و گفت: "ولی من می ترسم، اگر بیفتم چه؟ اگر نتوانم بال بزنم و زمین بخورم چه؟"

مادرش با لبخند او را نوازش کرد و گفت: "همه ی عقاب ها روزی از پرواز می ترسیدند، اما وقتی تلاش کردند، یاد گرفتند."

پدر بال هایش را باز کرد و گفت: "امروز با هم تمرین می کنیم." او سپهر را به لبه ی لانه برد. "ببین، اول باید بال هایت را باز کنی، بعد با آرامش حرکت کنی. ما کنارت هستیم."

سپهر کمی لرزید، اما بال های کوچکش را باز کرد. باد ملایمی آن ها را نوازش کرد و کمی از ترسش کم شد. پدرش به پرواز درآمد و در نزدیکی لانه در هوا معلق ماند. "بیا سپهر، من اینجا هستم!"

سپهر نفس عمیقی کشید و چشمانش را بست. دلش می خواست مثل پدر و مادرش آزادانه پرواز کند. با ترسی که در دل داشت، از لانه به پایین پرید!

اول کمی سقوط کرد، اما بعد بال هایش را تکان داد. چیزی شگفت انگیز اتفاق افتاد: احساس سبکی کرد! باد زیر بال هایش را گرفت و او را بالا برد.

پدر و مادرش در کنارش پرواز می کردند و تشویقش می کردند. سپهر خندید و گفت: "من پرواز می کنم! من پرواز می کنم!"

آن روز، سپهر یاد گرفت که ترس هایش را کنار بگذارد و به توانایی های خودش اعتماد کند. از آن به بعد، او هر روز تمرین می کرد تا پروازش بهتر شود و دیگر هیچ وقت از ارتفاع نمی ترسید.

و این گونه بود که سپهر، جوجه عقاب کوچک، به یکی از شجاع ترین عقاب های آسمان تبدیل شد.